|
شسون Shasavan
|
||
|
ایل شاهسون بغدادی Shasavane Baghdadi Eli |
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
شاهسون بغدادی. [سَ وَ نِ بَ] از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین بودهاند که ییلاقشان خلجستان و فراهان و قشلاقشان ساوه و زرند بودهاست و در اطراف قزوین به سی طایفه منقسم میشدند و چادر نشین بودند. [1]
ایل شاهسون بغدادی یکی از اقوام بزرگ و تأثیرگذار ایرانی است. این ایل نقش و تاثیر سیاسی و اجتماعی بسیار مهمی در دورههای تاریخی ایران به ویژه دورههای؛ قراقویونلوها، آققویونلوها، صفوی، افشار، زند، قاجار و پهلوی داشته است. از آن جایی که در کتابهای تاریخ، دربارهی سرگذشت و تأثیر ایل شاهسون بغدادی، بسیار کم گفته شده یا اندک اشارهای شده است، مردم، حتی پژوهشگران شناخت جامعی از این قوم بزرگ و تاثیرگذار ایرانی ندارند، از سوی دیگر نسل جدید و امروزی ایل شاهسون بغدادی که سالهای زیادی است شهرنشینهای ساکن تهران، قم، ساوه، همدان، قزوین و دیگر نقاط ایران هستند از پیشینهی خود آگاهی چندانی ندارند. گفتنی است به علت نوع زندگی و مهاجرتهای تاریخی ایل شاهسون بغدادی شماری از افراد این ایل اکنون در ترکیه، عراق و دیگر کشورهای همسایه زندگی میکنند.
1- دهخدا، علیاکبر. لغتنامهی دهخدا. مؤسسهی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پیشینهی تاریخی ایل شاهسون
شاهسَوَن (شَسَوَن) به زبان ترکی به معنای دوستدار شاه است. ایل شاهسون یک اتحادیهی میان طایفههاست که در زمان شاه عباس صفوی از ادغام شماری از تیرههای قزلباش و به منظور تضعیف سرکردگان قزلباش ایجاد شد.
«... پیشینهی تاریخی شاهسونان به زمان پادشاهان صفوی میرسد نویسندگان تواریخ و سفرنامهها در این قول معتقدند که شاهعباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان سی ودو طایفهی قزلباش که درآن روزگار تمشیت و ادارة همة امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار میآمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یکدستة پیادة تفنگدار و یکدستة سواره همت کرد. علیالظاهر، بهانة آن پادشاه از تشکیل و تجهیز این قشون پدید آوردن نیرویی رزمآور و ورزیده در برابر قوای «ینکیچری» ولت عثمانی بود اما هدف واقعی و پنهانی وی مقابله با امرای خودسر و نافرمان قزلباش و ازمیان برداشتن قدرت و اعتبار ایشان به شمار میآمد... .
پژوهش بیشتر در این زمینه نشان میدهد که اصطلاح شاهیسیونی و شاهیسیون -که سابقة آن بهروزگاری پیش از تولد و سلطنت شاهعباس و تشکیل آن دو دسته قشون میرسد- در دوران صفویان مفهومی غیر از سپاهیان ویژة شاه عباس دارد و از آن معنای دوستاری شاه و فداکاری و جانبازی در راه آن «مرشد کامل» برمیآید. یکی از پژوهشگران آگاه تاریخ صفویان دراین زمینه چنین مینگارد: چیزی که تمام طوایف گوناگون قزلباش را در زمان شاه اسمعیل صفوی به یکدیگر پیوسته و بهصورت نیروی واحدی درآورده بود، شاهیسیونی یا دوستداری شاه و فداکاری و جانفشانی در راه مقاصد مقدس آن مرشد کامل، یعنی جهاد با کفار و ترویج مذهب شیعة اثنیعشری و تقویت و تحکیم سلطنت نوبنیاد صفوی بود... .
مفهوم اخیر شاهیسیونی نیز با گذشت زمان دستخوش دیگرگونی شد و تعبیر امروزین ازآن برخاست.این تعبیر یعنی اینکه شاهسونان را بازماندگان سپاهیان ویژهی شاه عباس میدانیم، معنائی است که پس از انقراض سلسلهی صفویان از جانب مردم شهرنشین و مورخان در مورد دستهای از قشون ویژهی شاه عباس عنوان گردید و بعدها «به کلیة کوچنشینان آذربایجان اطلاق شد... .
نویسندگان روزگار قاجار و زمان ما دربارة چگونگی تشکیل سپاهیانی به نام شاهسون مطالبی کم و بیش همسان دارند و یادآور میشوند که چون جمعی از نمک به حرامان قزلباشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند، شاه فرمود شاهسون گلسون یعنی هرکه شاه را دوست دارد بیاید (!) لذا از هر فرقه آمده طاغیان شاه را شکست دادند، پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهادند در میان آن طایفه طوایف مختلفه است مسکن ایشان در ملک منان و آذربایجان و عراق و فارس و قلیلی در خراسان و کابل و کشمیر سکونت دارند....»[2]
فرزندان ایل بزرگ شاهسون هم اکنون در منطقههای گوناگون ایران (استانهای تهران، فارس، آذزبایجان، مرکزی و...) همچنین کشورهای همسایه، همچون ترکیه و عراق استقرار یافتهاند و در قرن اخیر بیشتر آنان یکجانشین و شهرنشین شدهاند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
ایل شاهسون بغدادی
"ایل شاهسون بغدادی" یکی از ایلهای بزرگ ایران است. این ایل از دو شعبهی "لک" و "آرخلو" و بیست و نه طایفه و دویست و بیست تیره و چند صد زیرتیره تشکیل میشود.
هستهی نخستین ایل شاهسون بغدادی را نادرشاهافشار در سال 46ـ 1145هجری قمری، هنگام نبرد با عثمانیان از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچاند. علت معروف شدن ایل مزبور به "شاهسونبغدادی" هم از این رو بوده است. طایفهها و تیرههای گوناگونی از این ایل در منطقههای مختلف ایران، عراق، ترکیه و سوریه پراکنده شدهاند. بدنهی اصلی ایل بغدادی پس از انتقال به خراسان با وقوع قتل نادرشاه به نواحی فارس مهاجرت کرد و در اوایل حکومت قاجار در مناطق ساوه، قزوین، همدان و نواحی مجاور استقرار یافت و رشته کوه خرقان طی حکمی رسمی به عنوان محل یورت طایفههای آن تعیین شد. ساوه، تفرش، قم، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج، شهریار، ورامین، تهران و مناطقی از کردستان و کرمانشاهان از دوران ناصرالدینشاه تا کنون مناطق اسکان و استقرار این ایل بوده است.
- دکتر حسنی، عطاءالله. تاریخ فرهنگی ایل شاهسون بغدادی. نشر ایل شاهسون بغدادی 1382 تهران.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
دربارهی ایل شاهسون بغدادی
ایل شاهسون بغدادی که در حال حاضر به جز چند صد خانوار که زندگی عشایری دارند، بقیه در تهران، ساوه، قم، ورامین، شهریار، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج و سایر نقاط ایران اسکان پیدا کردهاند، از 29 طایفه، 220تیره، و صدها گوبک تشکیل میشوند. هستهی اولیه ایشان در حمله نخست نادر به بغداد در سال 1145 هـ. ق. از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچانیده شد، که پس از مرگ نادرشاه به شیراز رفت، و بعد از مرگ کریم خان زند به وسیلهی آقامحمدخان قاجار در حوزهی ساوه و کوههای خرقان استقرار پیدا کرد. امور سیاسی ایل به دست رئیس، ایل بیگیان یا ایل بیگی، کدخدایان، و ریش سفیدان بوده است. ریاست ایل، که گاهی مستقل و گاهی با حکومت زرند و ساوه بوده، همیشه توسط حکومت مرکزی به عنوان نانخانه به اشخاص مورد نظر حکومت وقت داده میشده است. اما ایل بیگیان یا ایل بیگی به عنوان پل ارتباطی با ایل و دستگاه حکومتی، فرمان خود را از شاه وقت دریافت می کردهاند. در زمان قاجاریه ایل شاهسون بغدادی دارای سه ایل بیگی (لک - آرخلو - کلوند) بوده است. منصب ایل بیگی بیشتر موروثی بوده است، اما موارد استثناء نیز ملاحظه میشود. کدخدایان نیز، که در راس طوایف بودهاند، غالبا منصب موروثی داشتهاند. اما در این موارد هم موارد استثناء کم نیست. ریش سفیدان در راس تیره و در میان "اوبه" که بیشتر یک واحد اقتصادی است تا سیاسی، وجود داشتهاند و مقامشان الزاما موروثی نبوده است. عشایر بغدادی را دولت از سال 1307 شمسی به اسکان دائم و تخته قاپو فرا میخواند، اما تا سال 1315 طول میکشد تا قسمت اعظم ایل اسکان پیدا کنند. بعد از شهریور 1320 مجددا بسیاری از بغدادیها به ییلاق و قشلاق میپردازند، و محمدعلیخان صمصامی با دریافت حکم ریاست ایل از فرمانداری ساوه تا سال 1336 سعی خود را بر تشکل مجدد عشایر شاهسون بغدادی مصروف میدارد. اما اختلافات داخلی و درگیریهای خارجی با خوانین محلی، و تاثیرات ناشی از سقوط مصدق در ترکیب گروههای قدرت، و غیره موجب از کف رفتن ییلاقات متعلق به ایل و اسکان عشایر بغدادی میشود.
دکتر حسنی، عطاءالله . مجله تاریخ دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران/سال یکم-شماره یکم، بهار 1379.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پیشینهی تاریخی ایل شاهسون بغدادی
دربارهی شاهسونهای بغدادی و پیشینه تاریخی آنها مینورسکس و هنری فیلد مطالبی نوشتهاند. مینورسکی معتقد است که اینها در زمان شاه عباس اول از شیراز به ناحیه ساوه آمدهاند.(1) هنری فیلد مینویسد: "...اعتقاد بر این است که شاهسونهای بغدادی در خلال عصر صفوی مهاجرت کرده و در نزدیکی بغداد مسکن گرفتهاند و در زمان نادرشاه از آنجا به شیراز برگشتهاند. در زمان کریم خان زند جای ثابت و مشخص نداشتهاند، تا این که به آقامحمدخان قاجار پیوستهاند و او ایشان را در زیستگاه کنونیشان مستقر ساخته است."(2)
این که هنری فیلد از مهاجرت شاهسونهای بغدادی در دوران صفوی به نزدیکی بغداد سخن میگوید، با توجه به سیاست جابجایی ایلات و عشایر آن زمان ممکن است صحیح باشد. اما ردیابی این امر در منابع آن دوران برای نویسنده این مقاله میسر نگردیده است. متاسفانه هیچکدام از محققین دانشمند قول خود را مستند به مرجع موثقی نکردهاند.
مرحوم فتح السلطان- علیاکبرخان قرابیگلو- از عمویش ایمانعلی خان نقل میکرد که هفتاد طایفهی لک و آرخلو در مرز عثمانی سرحددار ایران بودهاند که توسط نادرشاه به خراسان کوچانیده شدهاند. پس از مرگ نادرشاه به شیراز آمدهاند و پس از مرگ کریم خان توسط آقامحمدخان قاجار در منطقه ساوه استقرار پیدا کردهاند. شواهد چندی وجود دارد که نظر خود شاهسونهای بغدادی را مقرون به واقع نشان میدهد:
الف - وجود چنین باوری که نادرشاه آنها را به خراسان کوچانیده است. ب- وجود ترانههایی که در آنها مسیر احتمالی مهاجرت اینان (تبریز، خراسان، شیراز، و مناطق آخرین محل استقرار) اشاره شده است.(3)
ج- این که در منابع تاریخی معاصر نادر از انتقال ایلات و عشایر از نواحی ذهاب و کرکوک به خراسان سخن رفته است. به طوری که محمد کاظم در ذیل وقایع حملهی نخست نادر به بغداد مینویسد که وی از منطقهی ذهاب " ...جماعت قرابیات و زنگنه و باجلان را کوچ داده، روانه دیار خراسان نمود که رفته در محال دارالسلطنه هرات سکنا نمایند... و به قدر چهار-پنج هزار نفر از آن جماعت ملازم گرفته مامور رکاب گردانید."(4)
میرزا مهدی خان استرآبادی نیز در ذیل وقایع نخستین حمله نادر به بغداد از کوچانیده شدن گروهی از طایفه از بغداد به خراسان سخن میگوید. وی مینویسد:"... دوهزار نفر از طایفه بیات [را] که در هشت فرسخی کرکوک سکنی داشتند، کوچانیده روانه خراسان ساختند.(5)
د- وجود جماعت شاهسون در نواحی کرکوک: در سیاحتنامهی حدود محمد خورشید پاشا عضو کمیسیون تعیین حدود ایران و عثمانی – به وجود سی خانوار چادرنشین «شَهسَوَن» (افراد ایل شاهسون بغدادی نیز خود را شَسَوَن مینامند) در دوز خورماتو به سال 1264 هـ.ق. اشاره شده است.(6)
ه - امکان ردیابی برخی از طوایف مهم ایل شاهسون بغدادی در سابقه تاریخی مناطق شرق و جنوب ترکیه، شرق و شمال سوریه، و شمال عراق.
لک: عباس عزاوی مینویسد که لکها از قبایل ایرانی هستند که در شمال و جنوب عراق پراکندهاند و در بخش مندلی تابع قبیله قراالوس بودهاند.(8)
در مورد لکهای تابع قبیلهی قراالوس نکتهی جالب توجه در اینجاست که اینان در سال 1120هـ.ق.(یعنی در حدود 25سال قبل از کوچ احتمالی ایل بغدادی به خراسان) ترک زبان و شیعه مذهب بودهاند.(9)
پیشتر از این تاریخ، اسکندر بیک ترکمان نیز ذیل وقایع سال 1034 هـ.ق. -حمله شاه عباس به بغداد- از قلعهی لک بغداد(=قلعه زهاب) واقع در نزدیکی قلعه مندلی، و پیوستن دارندهی آن -حاجی بیک لک- به شاه عباس و مورد مرحمت قرار گرفتنش سخن به میان آورده است.(10)
که با توجه به وحدت مکانی، بعید نیست لک متعلق به قبیلهی قراالوس از بقایای لک مورد اشاره اسکندر بیک بوده باشد. محمد خورشید پاشا نیز در سیاحتنامهی حدود به وجود پنجاه خانوار چادرنشین لک در دوزخورماتو و هشت خانوار در کرکوک اشاره دارد.(11)
کارستن نیبور نیز در سال 1764 م. از وجود یکهزار چادرنشین لک در ناحیه بین سیواس و آنکارا خبر میدهد.(12)
کوسهلر: کوسهلر بزرگترین طایفهی شعبهی لک ایل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارشهای اسکان عشایر در عثمانی، در سال 1708میلادی. جماعت حاجی بهاءالدینلو در قریهی «کوسهلر» از توابع گلنار اسکان داده میشوند.(18) در قرن نوزدهم نیز، بنابر تحقیقات فاروق سومر، طایفهی کوسهلر در «نازیللی» ولایت آیدین زندگی میکردهاند.(19) در داستان «دوقلوهای ترک» خانم جاهید اوچوق از «مزرعهی کوسهلر» یاد شده است.(20) هم اکنون در شمال آنتالیا محلی به نام کوسهلر وجود دارد و افراد بسیاری نیز در محلات فاتح، بایرم پاشا، زیتون بورنو، باغچه لیاولر، کوچوک کوی، یدی کوله، باغجیلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بکیرکوی استانبول زندگی میکنند که نام فامیلشان «کوسهلر» است.
موصلو: از طوایف ترکمان نواحی دیاربکر و یکی از دو طایفه بزرگ آق قوینلوها بوده، و حکومت آن جا را در زمان سلطنت آق قویونلوها در دست داشته است. موصلوها به سرکردگی امیر بیک موصلو در سال913هـ.ق. به نیروی شاه اسماعیل پیوستند و از جمله قزلباشان شدند. یحیی بن عبداللطیف قزوینی ذیل وقایع این سال مینویسد:"... امیر بیک موصلو که از جانب آق قوینلو مدتها والی دیاربکر بود، با اقوام و اتباع واویماق موصلو به عز بساط بوس همایون مفتخر گشت و هدایای بسیار به موقف عرض رسانید و دیاربکر داخل محروسه شد و ایالات آنجا به پیرمحمدخان استاجلو قرار گرفت... و حضرت اعلی، امیر بیک موصلو را به منصب مهرداری همایون سرافراز گردانید.(13)
از سال 927 تا 935 هـ.ق. نزدیک به یک دهه حکومت در بغداد در دست بزرگان موصلو بود، تا اینکه در سال اخیر شاه طهماسب آنجا را فتح کرده و به حکومت آنان خاتمه میدهد.(14)
دوگر: از طوایف مهم ساکن آناطولی، سوریه و عراق- موصل- ماردین و کرکوک - دقوق - که درگیریهای بین قراقویونلوها و آققویونلوها موجبات تقسیم و پراکندگی بسیار آنان را فراهم آورد. از طوایف دوگر در ناحیهی اردبیل نیز وجود دارند که توسط قراقویونلوها به آنجا کوچانده شدهاند و اصالتا متعلق به دوگرهای "اورفا" میباشند.
(15) ابوبکر طهرانی درباره دوگرها می نویسد: "... دمشق خواجه که از امراء دگر بود و بیست هزار خانه را سردار و صاحب اختیار بود و رها (=اورفای امروز)... و حران ... از آن او بود... در کنار آب فرات قشلاق [گرفت] و یغموربیک... که مهتر امراء دگر بود با هزارخانه که تابع او بودند و سه هزارخانه دیگر نوکر عثمان بیک (=پدربزرگ اوزون حسن) شدند.(16)
این قول میزان اعتبار و نفوذ دوگرها را در منطقه شمال عراق و شرق عثمانی در زمان تیموریان نشان میدهد. بنا به نوشته کارستن در سال 1776م. از جماعت دوگر یکهزار خانوار چادرنشین در ناحیه اورفا زندگی میکردهاند.(17)
کلوند: بنابر گزارش محمد خورشید پاشا در سیاحتنامه حدود، در سال 1264ه.ق. بیست و پنج خانوار چادرنشین از طایفه کلهوند در دوزخورماتو زندگی میکردهاست.(21)
و- وجود مشابهت لهجهیی و همگونی ضربالمثلها و داستانها بین شاهسونهای بغدادی و طوایفی از ترکهای کرکوک که ساکن "تل عفر"، "آلتین کوپرو"، "تیسین"، "بشیر"ریا، "تازه خرماتو"،" توزخرماتو" ، "امام زین العابدین"، "قاراتپه"، و "بیات لار" هستند.(22)
با توجه به شواهدی که ارائه شد، نویسنده بر این باور است که هسته اولیهی ایل شاهسون بغدادی از نواحی کرکوک به درون ایران کوچانده شده، و به احتمال قریب به یقین از همان بیاتها و یا طوایف ابوابجمع و وابسته یی بوده است که میرزا مهدی خان استرآبادی به کوچ آنان از کرکوک به خراسان اشاره کرده است.(23)
دربارهی نحوه مهاجرت و وضعیت ایل طی مدت استقرارش در خراسان و شیراز منبع موثقی در دسترس نیست. مرحوم فتحالسلطان، که بیش از یک صد سال عمر کرد (وفات1357)، از قول عمویش ایمانعلی خان که یکصدو بیست سال عمر کرده بود، برای نویسنده نقل می کرد که: جانی بیگ بزرگ ایل در سرحد عثمانی بوده است. سرخاب، یوسف و قاسمعلی خان برادران او بودهاند و قاسمعلی خان سرکرده نظامی ایل بوده است. در دوران؛ آشوب و سقوط اصفهان، احمدپاشا از قاسمعلی خان قول عدم تعرض گرفته مناطق غرب ایران را به تصرف خود در میآورد. نادر در حمله به بغداد پس از غارت ایل امر به کشتن قاسمعلی خان میدهد ولی با وساطت میرزا مهدی خان از کشتن او صرف نظر میکند. طوایف لک و آرخلو به خراسان عزیمت میکنند و قاسمعلی خان به خدمت نادر در می آید و به مقام میرآخوری می رسد. در بازگشت از هند به دلیل سرپیچی از امر نادر و به همراه آوردن غنایم مغضوب واقع شده و (به امر نادر گوش و یا بینیاو را میبرند). وی در همین زمان در خراسان فوت میکند و در کنار سقاخانه حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده می شود. به دنبال این حادثه، ایل شاهسون بغدادی اعتبار نخستین خود را از دست داده و در پی مرگ نادر از خراسان به شیراز مهاجرت کرده است. در شیراز، کریم خان زند به امید چیرگی بر دشمنان با علی خان شاهسون از تیره قاسملو پیمان اتحاد می بندد. پس از پیروزی کریم خان، علی خان شاهسون رئیس سواره نظام ایل شاهسون بغدادی در نزد او می شود. با مرگ کریم خان ایل شیراز را ترک می کند و سرانجام توسط آقامحمدخان در منطقهی ساوه مستقر میگردد.
صحت تاریخی این قول بر نویسنده این رساله معلوم نشد. هرچند در کتاب فریزر از قاسم بیک خان، که ناظم مناظم و اعتمادالدوله نادر بوده، ذکرنامی شده(24) و از علی خان شاهسون در ذیل وقایع دهه 1170ه.ق. از قبیل سرکوب افغانها در مازندران، مبارزه با نصیرخان در حاشیه خلیج فارس، محاصره ارومیه، مبارزه با زکی خان، و محاصره کرمان و مبارزه با تقی خان درانی- مبارزه ای که به مرگ علیخان انجامید- در منابع دوره زندیه به تفصیل سخن رفته است.(25)
درباره انتقال این ایل از شیراز به منطقه ساوه، در ذیل میرزا عبدالکریم بر تاریخ گیتی گشا از کوچانیدن ایلات عراقی از شیراز به عراق توسط آقامحمدخان قاجار به هنگام ورود به شیراز سخن به میان آمده است، اما نامی از ایلات کوچ داده شده برده نشده است.(26)
معالوصف، وجود طوایف و تیره های همنامی چون:لک، آرخلو، احمدلو، موصلو، و قوتولو بین ایلهای بغدادی و قشقایی، و اظهار صریح عشایر متعلق به تیره توللی در هر دو ایل مبنی بر وجود همبستگی تاریخی با یکدیگر، جای شبهه ای در انتقال ایل شاهسون بغدادی از شیراز به منطقه ساوه باقی نمی گذارد. بعلاوه اینکه، ترانه ای بین عشایر شاهسون بغدادی وجود دارد که در وصف کوههای شیراز است و گوینده آرزوی گذر از آنها را می کند.(27) نیز هنری فیلد از علی قوردلوهای کوهمره سخن میگوید که همنام با یکی از طوایف شعبه لک ایل شاهسون بغدادی است.(28)
اما، نخستین سندی که حکایت از استقرار ایل بغدادی در بودباش کنونی اش می کند، به سال 1220 ه.ق. باز می گردد که طی آن ایل بیگی گری " طایفه شاهسون " بغدادی به همت خان از طایفه ساتلو داده شده است.(29) هر چند جزو اسناد ملکی سندی به تاریخ 1200ه.ق. وجود دارد ولی نامی از شاهسون بغدادی در آن برده نشده است.
مجله تاریخ/سال یکم-شماره یکم، بهار 1379/دکتر عطاءالله حسنی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
ساختار اجتماعی ایل شاهسون
هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم میشود. در گذشته ریاست طوایف را خانها به عهده داشتند که امروز از مزایای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی شایانی برخوردار بودند ولی قدرت آن ها در برابر خوانین ایلیاتی سایر عشایر مانند قشقایی بسیار ناچیز بود. در راس هر رده کوچک نیز مسؤلی قرار داشت که آقسقل (ریش سفید) نامیده میشد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
|
|